معجزه‌ی روز سیزدهم محرم ۶۱ ه‌جری قمری

روایات نقل می‌کنند که در روز سیزدهم محرم الحرام سال ۶۱ ه.ق، پس از آنکه پیکر مطهر و بدون سر امام حسین (علیه السلام)، بر صحرای سوزان کربلا و در کنار سایر فرزندان، برادران، اهل بیت و یاران برگزیده ایشان (علیهم السلام) رها شد و حرارت خورشید سوزان بر آن اجساد مبارک تاثیر گذاشت، زنان بنی اسد بر آن صحرا وارد شدند و این پیکرهای مطهر را دیدند که بدون غسل و کفن رها شده‌‌اند. پس به سرعت به سراغ مردان خود رفتند و آنان را از آنچه که دیده بودند با خبر ساختند و مردان به سوی آن پیکرهای مطهر شتافتند.

آنگاه به پیکر مطهر امام حسین (علیه السلام) و سایر پیکرهای مطهر بدون سر نگریستند. صحنه‌ای که طفل شیرخوار از وحشت و هول آن پیر می‌شد. پس به پیش رفتند تا پیکر مطهر امام حسین (علیه السلام) را آماده دفن کنند، در همین هنگام امام زین العابدین ( علیه السلام) معجزه‌وار، طی الأرض نموده و بر صحنه کربلا حاضر شدند.

شیخ مفید (قدّس سرّه) در اینباره می‌گوید: "هنگامی که امام سجاد (علیه السلام) در آن صحنه حاضر گشتند، بنی اسد را دیدند که متحیّر بر سر پیکرهای شهدا ایستاده و نمی‌دانستند که چه باید کنند. شهدا را نمی‌شناختند، چون نه لباسی بر تن و نه سری بر بدن داشتند. پس امام (علیه السلام) آنان را از آنچه که بر این پیکرهای مطهر گذشته بود، آگاه ساخت و نام‌های شهدا را یک به یک بیان نمود. گریه و شیون بنی اسد به آسمان بلند شد و اشک‌های آنان جاری گشت.

آنگاه امام زین العابدین (علیه السلام) به سوی پیکر مطهر پدر رفتند، آن را در آغوش گرفته و با صدای بلند گریستند. سپس به سمت محل قبر ایشان رفته، مقداری از خاک را کنار زد، قبری حفر شده و ضریحی ترک خورده آشکار شد. پس دست به دعا برداشت و فرمود: "بسم الله وفي سبيل الله وعلى ملّة رسول الله، صدق الله ورسوله، ما شاء الله لا حول ولا قوّة إلّا باللّه العليّ العظيم". دستها را زير بدن قرار داد و به تنهايى به داخل قبر برد و به بنی اسد فرمود: «با من كسانى هستند كه مرا يارى كنند». چون بدن را در قبر نهاد صورت مباركش را بر گلوى بريده پدرش گذاشت و در حالى كه باران اشك چون ابر بهارى بر گونه‌هايش جارى بود، فرمود: "خوشا به آن زمينى كه پيكر پاك تو را در برگرفته است. دنيا پس از تو تاريك شد و آخرت به نور جمال تو روشن گشت.

شب‌ها ديگر خواب به سراغم نمى‌آيد و اندوهم پايانى نخواهد داشت. تا آن زمان كه خداوند اهل بيت تو را به تو ملحق كند و در كنار تو جاى دهد. درود و سلامم بر تو باد اى فرزند رسول خدا و رحمت و بركات خدا بر تو باد." آنگاه از قبر خارج شد و آن را با خاك پوشاند و با انگشت روى قبر نوشت:"اين قبر حسين بن علی (عليه السلام) است كه او را با لب تشنه و غريب كشتند."

آنگاه به سوی عموی بزرگوارشان عباس (علیه السلام) رفت، و پیکر مطهر را در آن حالتی که ملائکه‌ی آسمان‌ها را وحشت‌زده و سراسیمه و گریان کرده بود، یافت. سر بر گلوی بریده ایشان نهاد و در حالیکه اشک از دیدگان مبارکش جاری بود، فرمود: "اى قمر بنى هاشم! بعد از تو خاك بر سر دنيا! بر تو درود مى‌فرستم و رحمت و بركات خداوند را براى تو طلب مى‌كنم."
بقعه‌ای بر آن مزار مطهر ساخت و او را همچون پدر شهیدش، تنهایی به خاک سپرد و به بنی اسد فرمود: "با من کسانی هستند که مرا یاری می‌کنند." سپس به بنی اسد فرمود دو گودال حفر کنند. در اولی پیکرهای بنی‌هاشم و در دومی اصحاب را دفن نمودند. اما حرّ ریاحی را خاندانش به جایی بردند که مزار کنونی او در آن واقع شده است. امام (علیه السلام) پس از اتمام تدفین پیکرهای مطهر شهدا به کوفه بازگشت و به کاروان اسرا پیوست.
نظرات خوانندگان
هیچ نظری وجود ندارد
نظرات
نام:
کشور:
پست الکترونیک:
نظرات: