دلدادگان و پیروان اهل بیت (علیهم السلام) در روز هفتم ماه صفر سالروز شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام) را گرامى می دارند.
شیخ مفید مى گويد: زمانیکه صلح میان امام حسن (علیه السلام) و معاویه استقرار یافت، امام حسن (علیه السلام) به مدینه رفتند در حالیکه خشم خود را فرو می خوردند و خانه نشین شده بودند، در انتظار فرمان پروردگار عز وجل ماند. زمانیکه معاویه ده سال از خلافتش گذشت تصمیم گرفت برای پسرش یزید از مردم بیعت بگیرد. این امر برخلاف معاهده و مصالحه امضا شده میان امام حسن (علیه السلام) و او بود. او از امام می ترسید پس تصمیم به قتل ایشان را گرفت.
شیخ مفید مى نويسد: معاویه فردی را نزد جعده، دختر اشعث بن قیس فرستاد که من تو را به همسری پسرم یزید درخواهم آورد؛ به شرط آن که تو امام حسن را زهر دهی و صد هزار درهم نیز برای او فرستاد و آن زن این کار را انجام داد و به امام حسن علیه السلام زهر داد. امام حسن چهل روز بیمار بود و در نهایت در ماه صفر سال 50 هجری در سن ۴۸ سالگی به شهادت رسیدند و دوران امامت ایشان ده سال به طول انجامید.
برادر و وصی ایشان امام حسين (عليه السلام) ایشان را غسل و کفن کردند و نزد قبر مادربزرگشان فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف در بقیع به خاک سپردند.
در روایتی نقل شده است كه هنگام دفن بدن مبارک امام حسن (علیه السلام) دستور دادند جنازه ی آن حضرت را تیر باران نمودند، تا جایی که هفتاد تیر از جنازه ی آن حضرت بیرون کشیدند.
پس بنی هاشم خواستند شمشیر بکشند و جنگ کنند؛ ولی امام حسین علیه السلام فرمود: به خدا سوگند! وصیت برادرم را ضایع نکنید. پس به آنها فرمود: اگر وصیت برادرم نبود، هر آینه او را دفن می کردم و بینی های آنها را به خاک می مالیدم. و آنگاه جنازه را به طرف بقیع حرکت دادند و در کنار جده اش فاطمه ی بنت اسد دفن نمودند.
ابوالفرج می گوید: در روز شهادت امام مجتبی علیه السلام در حالی که امام حسین و جمعی از بنی هاشم و دوستداران اهل بیت در تشیع جنازه امام مجتبی شرکت کرده بودند دیدند مروان تابوت ایشان را حمل می کند. حضرت ابی عبدالله (علیه السلام) به او فرمودند: آیا تو تابوت ایشان را حمل می کنی؟ بخدا سوگند تو که دست از اذیت و آزار او بر نمیداشتی. مروان گفت: این رفتاری که من میکردم، رفتار با انسانی بود که همچون کوه بردبار بود.
ابن شهرآشوب روایت می کند: وقتي كه امام حسين (عليه السلام) پیکر مطهر برادر بزرگوارش، امام حسن عليه السلام را در لحد قبر نهاد، اين ابيات را در سوگ آن حضرت خواند:
أأدهن رأسي أم أطيب محاسني
و رأسك معفور، و أنت سليب
يعني: «آيا من، موي سرم را روغن بزنم و يا موي محاسنم را با عطر خوشبو كنم، با اينكه سر تو روي خاك است و تو همچون درخت شاخ و برگ ريخته، شده اي.»
در فضیلت گریه برای امام و زیارت ایشان ابن عباس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل کرده است: وضع حسن (علیه السلام) همچنان خواهد بود تا اینکه بوسیله زهر کشته خواهد شد. در همان موقع است که ملائکه و آسمانهای هفت گانه برای شهادت او گریان می شوند و هر چیز برای مظلومیّت حسن گریه می کنند، حتّی پرندگان هوا و ماهیان دریا. هر کسی برای حسنم گریه کند چشمش در آن روزی که کلیه چشمها کور می شوند کور نخواهد شد. کسی که برای او محزون گردد قلبش در آن روزی که همه قلب ها محزون می شوند محزون نخواهد شد. هر کسی حسنم را در بقیع زیارت کند قدم او در آن روزی که قدم ها در صراط می لغزند لغزش نخواهد یافت.