وقایعی که بعد از شهادت امام حسین ـ علیهالسلام ـ از کربلا تا مدینه برای اهلبیت ـ علیهمالسلام ـ اتفاق افتاد بیشتر از آنست که بتوان بطور مختصر بیان نمود.
عصر روز دهم محرم سال 61 هـ ق، لشکر یزید بعد از آنکه امام حسین ـ علیهالسلام ـ را به شهادت رساند به دستور فرماندهان خود دست به غارت و آتش زدن خیمهها و آزار و اذیت خاندان نبوت پرداخت تا آنجا که به سوی خیمههای حرم امام حسین ـ علیهالسلام ـ روی آورده و اثاث و البسه و شتران را به یغما بردند .
سپس اهلبیت را به اسیری گرفتند .آن بزرگواران به سپاه دشمن گفتند ما را بر کشته حسین ـ علیهالسلام ـ بگذرانید. چون اهلبیت ـ علیهمالسلام ـ نگاهشان به کشتهها افتاد فریاد کشیدند و بر سر و صورت خود زدند. بعد از این قضایا عمر سعد ملعون در میان یارانش فریاد زد: چه کسی است که اسب بر پشت و سینه حسین ـ علیهالسلام ـ بتازد! ده نفر داوطلب شدند و تن حسین ـ علیهالسلام ـ را با سمّ اسبان لگدکوب کردند.
و همان عصر عاشورا بود که عمر سعد سر مبارک امام حسین را با خولی بن یزید اصبحی و حمید بن مسلم ازدی نزد عبیدالله بن زیاد به کوفه فرستاد و سرهای هفت و دو تن از یاران و خاندان او را به همراهی شمر بن ذیالجوشن و قیس بن اشعث به کوفه فرستاد. سپس کشتههای خودشان را پیدا و دفن نمودند.
پیکر بی سر و لگدکوب شده امام حسین ـ علیهالسلام ـ و یارانش تا روز دوازدهم محرم عریان در بیابان کربلا بود تا آنکه توسط قبیله بنیاسد و به راهنمائی امام سجاد ـ علیهالسلام ـ دفن شدند.
عمر سعد ملعون در روز 11 محرم دستور کوچ از کربلا به سوی کوفه را میدهد و زنان و حرم امام حسین ـ علیهالسلام ـ را بر شتران بیجهاز سوار کرده و این ودایع نبوت را چون اسیران کفّار در سختترین مصائب و هُموم کوچ میدهد. در هنگام حرکت از کربلا عمر سعد دستور داد که اسرا را از قتلگاه عبور دهند. قیس بن قرّه گوید: هرگز فراموش نمیکنم لحظهای را که زینب دختر فاطمه ـ سلامالله علیها ـ را بر کشته بر خاک افتاده برادرش حسین عبور دادند که از سوز دل مینالید...
امام سجاد ـ علیهالسلام ـ می فرماید: ... من به شهدا نگریستم که روی خاک افتاده و کسی آنها را دفن نکرده، سینهام تنگ شد و به اندازهای بر من سخت گذشت که نزدیک بود جانم بر آید و عمهام زینب وقتی از حالم با خبر شد مرا دلداری داد که بیتابی نکنم. (گویا اسرای کربلا را دوبار به قتلگاه میآورند، یک دفعه همان عصر روز عاشورا بعد از غارت خیام و به درخواست خود اسرا و یک بار هم در روز یازدهم محرم هنگام کوچ از کربلا و به دستور عمر سعد ) و این اقدام عمر سعد شاید به خاطر این بوده که قصد داشته اهلبیت ـ علیهمالسلام ـ را با دیدن جنازههای عریان و زیر آفتاب مانده شکنجه روحی نموده باشد.
بعد از اینکه روز یازدهم محرم اسرا را از کربلا به سوی کوفه حرکت دادند بواسطه نزدیکی این دو شهر به هم، روز 12 محرم اسرا وارد شهر کوفه شدند. گویا اسرا شب دوازدهم را پشت دروازههای کوفه و بیرون شهر سپری نموده اند. در اثر تبلیغات عبیدالله بن زیاد لعنت الله علیه بر ضد امام حسین ـ علیهالسلام ـ و خارجی معرفی کردن آن حضرت، مردم کوفه از این پیروزی خوشحال میشوند و جهت دیدن اسرا به کوچهها و محلهها روانه شده و با دیدن اسرا به شادی و پایکوبی می پردازند اما خطابههایی که امام سجاد ـ علیهالسلام ـ و خانم زینب ـ سلامالله علیها ـ و سایرین از اسرا ایراد نموده و خود را به کوفیان و مردم میشناسانند شادی کوفیان به عزا مبدل می شود. در طول مدتی که در کوفه و در میان مردم به عنوان اسیر جنگی حرکت میکردند سرها بالای نیزه بود و اسرا در کجاوههایی جا داده شده بودند و مردم گمان می نمودند که اسرا از خارجیان بوده و بر خلیفه یزید عاصی شدهاند.
اسرا با این وضع وارد دارالاماره و مجلس عبیدالله بن زیاد که حاکم کوفه و مسبب اصلی شهادت امام حسین علیه السلام بود می شوند. این ملعون در مقابل چشمان اسرا و مردم با چوبدستی به سر مبارک میزد و خود را پیروز میدان قلمداد نموده و کشته شدن امام حسین ـ علیهالسلام ـ را خواست خدا قلمداد می نماید اما با جوابهای که از جانب خانم زینب و امام سجاد ـ علیهالسلام ـ دریافت می نماید رسوا می گردد.
در خبرها آمده که ابن زیاد بعد از آنکه یک روز (یا چند روز بنا به روایتی) سرها را در کوچهها و محلههای کوفه گردانید، آنها را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد و بعد از آن اسرا را به سرپرستی مخضّر بن تعلبه عائذی و شمر بن ذیالجوشن به شام روانه نمود. وی دستور داد که دستهای امام سجاد علیه السلام را با غل جامعه بر گردن بستند و سوار بر شتر بیجهاز به سوی شام حرکت دادند. مدتی که اسرا از کوفه و شام در حرکت بودند را منابع ذکر نکرده اند و تنها به برخی بیادبیهای حاملین سرهای مبارک اشاره شده است.
نقل شده که اهلبیت ـ علیهمالسلام ـ را سه روز پشت دروازههای دمشق نگه داشتند تا شهر را آذینبندی نموده و آماده جشن و شادی نمایند. در بیشتر منابع نقل شده که روز اول صفر سر امام حسین ـ علیهالسلام ـ همراه کاروان اسرا به دمشق وارد شدند.
واقعه دلخراشی که برای اسرا اتفاق افتاد این بود که علیرغم خواست آن بزرگواران مبنی بر ورود به شهر از جای خلوت و جدا از سرهای مبارک ، شمر ملعون دستور داد سرها را در مقدمه کاروان اسرا و از دروازه ساعات که جمعیت انبوهی در آن تجمع کرده بودند وارد نمودند و مردم غافل شام که از حقیقت ماجرا بیخبر بودند با مشاهده کاروان شادی و هلهله میکردند و بر سرها اهانت مینمودند.
سفر شام برای اهلبیت امام حسین ـ علیهالسلام ـ بسیار تلخ و مصیبتهای دوران اسارت در این دیار، برایشان از سختترین مصیبتها بوده است.