پس از آنكه امام زین العابدین (علیه السلام) پیكر پدر، اهل بیت و یارانشان را دفن کرد رو به سمت افرادی از بنی اسد كرد كه در دفن پیكرها همراه ایشان حضور داشتند و فرمود: بنگرید آیا كسی باقی مانده است؟
آنها گفتند: آری قهرمانی کنار رود علقمه نقش بر زمین باقی مانده است. در نزدیكی علقمه پیكری پاره پاره است كه هنوز دفن نشده است. آن پیکری است که با شمشیرها قطعه قطعه شده است به طوری كه هربار قسمتی از آن را گرفتیم قسمت دیگر آن بر زمین افتاد.
زمانی كه امام سجاد (علیه السلام) سخنان آنها را شنید گریست و با آه و ناله فرمود: ای بنی اسد آیا می دانید این پیكر كیست؟ پیكر عمویم عباس (علیه السلام) است.
سپس به سوی عمویش عبّاس (ع) به راه افتاد و زمانی که نگاهش به پیكر شریف ایشان افتاد خود را بر روی جسد پاره پاره اش انداخت و بر گلوی مطهرش بوسه زد و فرمود: «ای ماه بنیهاشم، پس از تو اف بر دنیا. سلام و درود من و رحمت و بركات خداوند بر تو باد ای شهید محتسب.»
آن وقت مضجعی برای او مهیا كرد و همچون پدر شهید خود، او را نیز به تنهایی در قبر نهاد و به بنیاسد فرمود: « همراه من كسانی هستند كه یاریم كنند.»